محل تبلیغات شما

نمی‌دونم داشتم چی می‌گفتم شاید هم داشتم گوش می‌دادم، دست‌هام رو حلقه کردم دور لیوان چای، گرم شدم؛نگاهم افتاد به دستهام، ناخن‌هام زشت بودن! بی لاک و بلند؛بیش از حد بلند و بدقواره. شبیه دستهای من نبود. دور شدم از زمان و مکان. انگار منِ ده سال پیش روبرو شده بود با منِ ده سال بعد!چند ساله بودم؟کجا بودم؟چی می‌گفت؟پیر بودم،عمیقا احساسش کردم. خنده‌داره که از ناخن‌های زشتت به پیری برسی اما رسیدم، همین‌قدر خنده‌دار همین‌قدر غم‌انگیز.

 

پ‌ن: عنوان مصرعی از محمدعلی بهمنی

من صورتم به صورتِ شعرم شبیه نیست

این روزها که می گذرد

چه مرگمون شده لعنتى؟؟

شبیه ,همین‌قدر ,منِ ,سال ,داشتم ,بودم،عمیقا ,ده سال ,منِ ده ,پیر بودم،عمیقا ,می‌گفت؟ پیر ,بودم؟چی می‌گفت؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها